اندیشه اسلام آباد غرب: نماد
یا "المان" یکی از ویژگی های شهرهای مدرن و
بخصوص کلان شهرها می باشد. البته ما در شهر اسلام آباد غرب انتظار ساخت
"برج
میلاد" یا "سی و سه پل" را نداریم لیکن، فقدان هرگونه نماد فرهنگی و به
ویژه،
نمادی که بتواند معرف شهری باشد که "جنگ هشت ساله در آن آغاز شده و در آن
خاتمه
یافته است"؛ انتظاری زیاده از حد نبوده و به نظر می آید چنانچه فقط بخشی از
تخریب های اسلام آباد غرب در دوران جنگ نگهداری می شد و به یک موزه تبدیل می شد ، به راحتی هدف را قابل حصول
نمود. اما اگر در خود زمان جنگ و در دوران پس از آن (دوران بازسازی)، هوشیاری و سلیقه ای برای
چنان اقدام ماندگاری وجود نداشته است، باید قبول داشت که امروزه نیز "در بر همان پاشنه" می چرخد. درحقیقت، در غیاب اندیشه های خلاق
و مجرب، شاید انتظار کارآمدی از انواع دستگاههای فرهنگی و شبه فرهنگی
شهرستان اسلام آباد غرب، انتظاری معقول نباشد. لیکن، حضور برخی افراد
مورد وثوق در شوراهای متعدد فرهنگی شهرستان (که معمولا با حضور 15-20 نفر از افراد
متولی و کارشناس برگزار می شوند)، انتظاراتی جدی تر را ایجاد می کند. از این دست شوراها، می توان به
"شورای فرهنگ عمومی شهرستان" اشاره کرد و یا از شورایی که متولی بحث
کتاب و کتابخوانی در اسلام آباد غرب است، باید نام برد که بعنوان شوراهایی مهم فرهنگی این شهرستان، سلول های خاکستری را در راه اعتلای
"فرهنگ" این خطه می سوزانند لیکن در عمل، طرح و خلاقیتی موثر برای ارتقای
حوزه فرهنگ از ایشان مشاهده نشده و متأسفانه آنچه بنابر اضطرار جلسات متعدد فرهنگی، تصمیم گرفته شده، عمدتا نشان از کج سلیقگی و بدسلیقگی دارد. به عنوان
شاهد، چند مثال (فقط از شهدا و نقش اسلام آباد غرب در دفاع مقدس) در ادامه ذکر می کنیم :
اولین کج سلیقگی قابل اشاره ( که در ادامه همان
بدسلیقگی مربوط به عدم حفظ نشانه های جنگ تحمیلی، قابل ذکر است) ، ماجرای دفن شهدای گمنام
اسلام آباد غرب می باشد که به واقع، با توجه به شاخص بودن اسلام آباد غرب
از نظر "تعداد شهدای دوران دفاع مقدس"، و همچنین ویژگی هایی چون "شروع و اتمام جنگ در آن" ، جایگاه شهرستان از نظر " حجم حملات هوایی دشمن بعثی" و ...، اقل انتظار این بود که دفن
شهدای گمنام (که نمادی برای یادآوری دفاع
مقدس و پاسداشت حماسه شهدای آن دوران و خاصه شهدای گمنام است)، با مداقه بیشتری صورت می گرفت و زیارتگاه ایشان،
در بهترین نقطهء این شهر واقع می گردید (که از آنجمله در شهر
کرمانشاه، پارک کوهستان را بدین منظور در نظر گرفته اند). لیکن معلوم نیست که در اسلام آباد غرب، با اندیشه های
ژرف کدام بزرگوار، شهدا را در محل فعلی دفن کرده اند که هرجای دیگر اسلام آباد غرب را در نظر می گرفتند، مناسب تر از مکان فعلی بود و اینگونه ، نه فقط نام بلکه جسم آنها هم گمنام و متروک نمی گشت. آیا پارک شهر و یا حتی زمین خالی روبروی باغ رضوان و ...، نمی توانست برای این منظور در نظر گرفته شود؟
کج
سلیقگی دیگر که بازهم مربوط به شهدا بوده، خیل شهیدان گرانقدر اسلام آبادی است که شمار ایشان به بیش از 1200 نفر بالغ
می گردد و لیکن در ابعاد مختلف، دچار مهجوریت تبلیغی و اطلاع رسانی شده
اند. باید توجه داشت، شهرستان اسلام آباد غرب با 150 هزار نفر جمعیت(که در
زمان جنگ تحمیلی به نصف جمعیت فعلی هم بالغ نمی گردید) ، درحالی
بیش از 1200 شهید را تقدیم انقلاب و اسلام نموده، که این تعداد شهید،
در سطح کشور کم نظیر بوده، به نحوی که با نصف شهدای چند استان بزرگ (که جمعیتی میلیونی دارند) برابری می کند ضمن
آنکه براساس صحبت های یکی از افراد مطلع، تعداد شهدای اسلام آباد غرب از تعداد شهدای تمام شهرهای غیر مرکز ، بیشترمی باشد.
حال باید از مسوولان مربوطه سوال کرد که،
معرفی اسلام آباد غرب از این نظر، تا چه حدی صورت گرفته و اساسا برای معرفی شهدای والامقام این شهرستان، چه اقداماتی صورت گرفته است؟ جالب اینجاست اگر بپرسیم: چند نفر در همین
اسلام آباد غرب از تعداد شهدا خبر دارند؟ چند نفر در ایران می دانند که
شهری با اینهمه شهید و ایثارگر و مقاومت وجود دارد؟
سوال دیگر این می تواند باشد که آیا شهرستان اسلام آباد غرب با این همه حماسه در دوران دفاع مقدس، این حق را نداشته که موضوع یکی از فیلم های بی شمار یارانه ای (با موضوع
دفاع مقدس) باشد؟ یا شاید بهتر باشد که بپرسیم: آیا اسلام آباد غرب
نمی توانست فقط به عنوان لوکیشن یکی از فیلم های دفاع مقدس مورد استفاده قرار گیرد؟
انتظارات فوق، در حالی فراتر از انتظار به نظر می آیند که می دانیم، ماههاست که حتی تصویر شهدای اسلام آباد غرب از اینترنت نیز حذف شده است!! و با این وصف، طبیعتا نباید توقع داشت که مختصر زندگینامه ای از
شهدا تهیه و به شکل سی.دی و یا کتابچه، در اختیار مهمانان این شهرستان قرار گیرد؟!
با نگاهی به عموم کاستی های مدیریت فرهنگی شهرستان، شاید بتوان مواردی چون "نبود طرح و ذوق و یا حتی مشکلات اداری و
کمبود اعتبار" و غیره را توجیه گر کوتاهی های آنان دانست؛ لیکن، حداقل در یک مورد، معلوم نیست چه توجیهی را می توان ذکر نمود و آن هم ماجرای طرحی است که طی سالیان گذشته در کل کشور و از آنجمله اسلام آباد غرب اجرا گردیده و "ترسیم تصاویر شهدا و نصب آنها
در سطح شهر" را شامل می شده است. در اینخصوص باید حقیقتا پرسید: این طرح چرا به شکل ابتر موجود، انجام گرفته است؟ آیا به راستی تمام حق شهدای ما،
فقط دو پل هوایی و تعدای تصویر کوچک بود؟ بعلاوه آیا تمام شهدای بلندمرتبه اسلام
آباد غرب، همین 20-30 شهید معرفی شده هستند؟
اینکه
چرا مثلا تصویر واضح و بزرگتر تعدای از شهدا بر روی این همه دیواری که با
انواع تبلیغات عجیب و غریب فروشندگان و کاسبان، شکلی کریه به این شهر
بخشیده، ترسیم نگردیده است است، امری است که بر ما پنهان مانده است؟! مگر ترسیم تصویر سردارانی به مانند داروش ریزوندی، محمود
شهبازی، حامد یعقوب نژاد، تیمسار اکبر نجفی، دکتر محمدرضا فتاحی،سرهنگ
خلبان نژاد رضایی و ... چه مقدار کار و هزینه می خواست؟ آیا مثلا به جای اینهمه تصاویر و طرح های جورواجور بر دیوارهای
اماکن آموزشی و فرهنگی این شهر(که بصورت مکرر نیز عوض می شوند)، نمی شد عکس شهدای فوق را کار می کردند؟!
باز
در همین راستا، باید به کج سلیقگی در طرحی اشاره شود که حدود دو سال پیش،
توسط شهرداری و زیر نظر فرمانداری انجام شد . آن طرح، با بودجه ای
قابل توجه، قرار
بود به زیباسازی فضا و محیط شهری اختصاص یابد. برای آن نیز تیمی جوان
بعنوان مجری طرح انتخاب شدند و بسیاری از دیوارهای قدیمی این رنگ آمیزی
کردند (که بعضا از گل و
گچ بوده و برای نمودار شدن رنگ، مجبور شدند که چندین دفعه به دیوار، رنگ
آبزنند) و در چندین جای شهر، نقاشی هایی را به تصویر کشیدند. آیا
به جای دهها تصویر و شکل های بزرگی که در آن زمان طراحی شد(و فرماندار
محترم نیز مکرر از آنها بازدید می کرد) ، نمی شد تصویر تعدای از شهدا ی این
دیار را ماندگار نمود و ....
اگرچه،
مصادیق ضعف طرح و برنامه فرهنگی در اسلام آباد غرب، بسیار بوده و قصد ما،
تنها ذکر مثال هایی محدود برای روشن شدن بحث کج سلیقگی مدیریت فرهنگی بود، لیکن باید عنایت داشت که تمام مشکل، این نبوده و حوزه فرهنگ در اسلام آباد غرب، در ابعاد و جوانب مختلف مورد ظلم قرار گرفته است. تأسف بارتر وقتی است که می بینیم بعضی حتی به پاک کردن صورت مسأله پرداخته و بجای حل معضلات فرهنگی این شهرستان، اقدام به آمارسازی می نمایند که از آنجمله، شمار پرتعداد انواع کلاس های فرهنگی، عقیدتی و مذهبی است که روزانه توسط برخی ارگان ها و نهادها، برای بالابردن بیلان کاری ، اعلام می گردد. نتیجه طبیعی این اقدام، متأسفانه وقتی مشخص می گردد که مقام ها و ارگان های مسوول بخواهند برای حوزه فرهنگ (و البته
دیگر حوزه های شهرستان) همتی نموده و یا اعتباری
تخصیص دهند که بطور طبیعی؛ مقام های بالادستی، مستند به آمارهای ارسال شده، چنان همه چیز اسلام آباد غرب را گل
و بلبل می بینند که تخصیص هر اعتبار و تصویب هر طرحی را اسراف و دوباره کاری می بینند.
در همین زمینه و بصورت سربسته عرض می کنیم، وقتی فلان ارگان فرهنگی
تبلیغی، بصورت هفتگی و ماهانه، آمار یادگیری قرآن توسط 300-400 شهروند اسلام آبادی
را گزارش نموده و از حفظ مکرر جزءهای قرآن توسط آحاد مردم خبر می دهد (و
فرماندار محترم نیز در جلسات و کارگروههای قرآنی و فرهنگی، بر آنها صحه می گذارد) باید به از ایشان خواست که در کل شهرستان بزرگ اسلام
آباد غرب، 100 نفر (آری فقط صد نفر) را معرفی کنند که در زمینه روخوانی قرآن مشکلی نداشته باشند؟ درحالیکه آمارهای ارائه شده آنها، حکایت از آن دارند که بیش از 40-50 هزار نفر از مردم اسلام آباد غرب، دوره های عالی قرآنی را گذرانده اند و ...
اما در
پایان این بحث، شایسته می داند که به بحث ابتدایی بازگردد که همان "ضعف
نمادها یا المان های شهری" در اسلام آباد غرب می باشد و در این زمینه، ضمن
بیان مشکل، پیشنهادی را مطرح نماید:
درحال حاضر، اسلام آبادغرب شاید
تنها شهرستان استان است که در ایام نوروز و دیگر ایام، وقتی در کتابچه ها و جزوات راهنمای مسافران، می خواهند آنرا معرفی نمایند، فقر یک مکان تفریحی، تاریخی و توریستی قابل توجه را کاملا حس می نماید. ضمن آنکه باید
قبول کنیم ؛ سراب هرسم(که اندیشه اسلام آباد، خود چندین بار اقدام به معرفی آن نموده است) و یا آتشکده پلنگرد و میلگه و یا سد شیان، هرگز در شمار
جاهایی قرار نمی گیرند که گردشگر و توریست را سر ذوق آورند که بخاطر دیدن آنها، رنج و
هزینه سفر را به جان بخرد. بعلاوه، محل هایی مثل موزه طبیعی و تاریخی (که
مثلا در شهرستانی مثل قصر شیرین با اقبال مواجه شده)،
در اسلام آباد غرب حتی توسط فعالان فرهنگی هم مورد کم توجهی قرار می گیرد.
اما برای نماد سازی اسلام آباد غرب، حداقل دو پیشنهاد اساسی را می توان مطرح نمود؛
اول:
با توجه به محیط و طبیعت زیبا و جنگل های کم نظیر اسلام آباد غرب ، می توان این
قابلیت را به یک فرصت تبدیل نمود. به ویژه، رشته کوه واقع در شمال اسلام آباد غرب ؛ بخصوص جایی که از پشت پیام نور
آغاز می گردد (و متأسفانه با احداث دانشگاه علمی-کاربردی، علاوه بر مسدود شدن مسیر
ورودی، بخشی از ارزش طبیعی خود را از دست داده) تا کوه معروف به عباسعلی ،
را در قالب یک طرح بعنوان منطقه ویژه گردشگری، تعریف و اجرایی نمود. بدین معنی که جاده ای ماشین
رو بر روی آن احداث گردد(که قبلا برای آوردن سنگ ، شاکله این جاده ایجاد شده)،
تعدادی پلاژ در بالای کوه احداث و برق کشی شود( و ای کاش همه آن هزینه های بی
فرجامی که در تپه سه راه انجام شده در اینجا انجام می شد).
همچنین با افزایش تعداد درخت ها، محیط جنگلی اسلام آباد غرب را بیش از پیش تداعی نمود و
نیز یک فواره (آبشار مصنوعی) در ارتفاعات ایجاد گردد. آنگاه به تمام
علاقمندان و گردشگران طبیعت، فراخوان داد و از انتفاع فوق العاده آن برای
مردم و شهرستان بهره گرفت...
پیشنهاد دوم: که می تواند پیشنهادی بسیار اساسی و
کاربردی باشد؛ احیای ارزش تاریخی و باستانی تپه چغاگاوانه است. توضیح آنکه لایه رویی این تپه، قبلا یکبار حفاری شده اما درحال حاضر به کلی از بین رفته است و لازم است، لایحه دوم تاریخ ی آن حفاری و مورد حفاظت قرار گیرد.

تپه تاریخی چغاگاوانه(که متأسفانه در حال تخریب روزانه است)، این استعداد را دارد که به یکی از مهمترین مراکز جلب توریست و گردشگر در کل ایران باشد. به ویژه آنکه این تپه
دارای قدمت و ارزشی دیرینه است و در حفاری قبلی، آثار بسیار باارزشی از آن مکشوف گردیده که جا دارد با ایجاد یک موزه در جنب آن، هم آن آثار برگردانده شود و هم اینکه آثار کشف شده در حفاری جدید، بدانها اضافه گردد.
در باره تپه چغاگاوانه و نقش آن در تبدیل شدن به نماد اسلام آباد غرب، در آینده خواهیم نوشت.