توهین عجیب و زشت جبهه پایداری به دکتر حسن روحانی

اندیشه اسلام آباد غرب: روزنامه جمهوری اسلامی در در ستون جهت اطلاع خود از توهین زشت و هتاکانه جبهه پایداری و نشریه وابسته به این جریان افراطی، به رییس جمهور منتخب و دولت تدبیر و امید خبر داده و آورده است:

یک نشریه وابسته به جبهه پایداری با تشبیه دولت دکتر روحانی به قورباغه‌ای که به درون آب معمولی انداخته می‌شود و درحالی که آب به تدریج گرم می‌شود قورباغه نیز خود را با حرارت آب وفق می‌دهد، نتیجه گرفت که این دولت مثل دولت اصلاحات درصدد ضدیت با دین و ولایت فقیه است ولی شیوه جدیدی را برگزیده تا بتواند اهداف خود را محقق سازد!

نویسنده مقاله در پایان با تأکید بر این ادعا که این دولت همان حرکت‌ها را با استراتژی قورباغه‌ای و حرکت میلی متری ادامه خواهد داد نتیجه می‌گیرد: "بنابراین،‌ متدینان و انقلابیون باید به هوش باشند که نقاب مذهبی و تعریف‌ها و تمجیدهائی که این روزها از رهبری می‌شود و سعی می‌شود در سخنان‌شان از رهبری مایه بگذارند و این‌گونه وانمود کنند که ما مذهبی هستیم و شرکت در شب‌های قدر و حتی در نماز جمعه برای فریب افکار عمومی است.اگر هوشیار نباشیم زمانی متوجه می‌شویم که دیگر اثری از انقلاب و ارزش‌های آن دیده نمی‌شود."

 این تحلیل، نشان می‌دهد عناصر جبهه پایداری که در انتخابات ریاست جمهوری شکست خورده‌اند برخلاف نظر رهبری که همه را به کمک کردن به دولت آقای روحانی توصیه کرده‌اند، درصدد سازماندهی هواداران خود برای مقابله با این دولت هستند.

دلایل جبهه پایداری برای مخالفت با کابینه دکتر روحانی

دلایل رای اعتماد ندادن و مخالفت جبهه ی پایداری با وزرای پیشنهادی روحانی:

ﻭﺯﯾﺮ ﮐﺎﺭ: ﺑﺎ ﻓﺘﻨﻪﮔﺮﺍﻥ ﻫﻤ‌ﮑﺎﺭ ﺑﻮﺩ.
ﻭﺯﯾﺮﺍﻗﺘﺼﺎﺩ: ﺑﻪ ﻓﺘﻨﻪﮔﺮﺍﻥ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺩﻩ.
ﻭﺯﯾﺮ ﺧﺎﺭﺟﻪ: ﺑﺎ ﻓﺘﻨﻪﮔﺮﺍﻥ ﺧﺎﺭﺝ ﺭﻓﺘﻪ.
ﻭﺯﯾﺮﺍﺭﺷﺎﺩ: ﻓﺘﻨﻪﮔﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺍﺭﺷﺎﺩ ﻣﯽﮐﺮﺩ
ﻭﺯﯾﺮﺍﺭﺗﺒﺎﻃﺎﺕ: ﺑﺎ ﻓﺘﻨﻪﮔﺮﺍﻥ ﺍﺭﺗﺒﺎﻁ ﺩﺍﺷﺘﻪ.
ﻭﺯﯾﺮ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ: ﺍﺯ ﻓﺘﻨﻪ ﮔﺮﺍﻥ ﺍﻃﻼﻋﺎﺕ ﺩﺍﺭﺩ.
ﻭﺯﯾﺮﺑﻬﺪﺍﺷﺖ: ﻣﺜﻞ‌ﻓﺘﻨﻪﮔﺮﺍﻥ ﻣﺴﻮﺍﮎ مي‌زﻧﺪ.
ﻭﺯﯾﺮﺁﻣﻮﺯﺵ‌ ﻭ ﭘﺮﻭﺭﺵ: ﻓﺘﻨﻪﮔﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﺁﻣﻮﺯﺵ ﺩﺍﺩﻩ.
ﻭﺯﯾﺮﺩﻓﺎﻉ: ﺑﻪ ﻓﺘﻨﻪﮔﺮﺍﻥ ﺩﻓﺎﻉ ﺷﺨﺼﯽ ﯾﺎﺩ مي‌ﺩﺍﺩ.
ﻭﺯﯾﺮ ﺻﻨﻌﺖ: ﺑﺎ ﻓﺘﻨﻪﮔﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺻﻨﻌﺖ ﺩﯾﺪﻩ ﺷﺪﻩ.
ﻭﺯﯾﺮ ﮐﺸﻮﺭ: ﺑﺎ ﻓﺘﻨﻪﮔﺮﺍﻥ ﺩﺭ ﯾﮏ ﮐﺸﻮﺭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﯽﮐﻨﺪ.
ﻭﺯﯾﺮ ﺭﺍﻩ: ﺳﺮ ﺭﺍﻫﺶ ﻓﺘﻨﻪﮔﺮﺍﻥ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺗﺎ ﯾﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﺭﺳﺎﻧﺪﻩ.
ﻭﺯﯾﺮ جهادﮐﺸﺎﻭﺭﺯﯼ: ﺑﺎ ﻓﺘﻨﻪﮔﺮﺍﻥ ﺳﺮ ﯾﮏ ﺯﻣﯿﻦ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ.
ﻭﺯﯾﺮ ﻭﺭﺯﺵ ﻭ ﺟﻮﺍﻧﺎﻥ: ﻃﺮﻓﺪﺍﺭ ﺗﯿﻢ ﻣﻮﺭﺩ ﻋﻼﻗﻪﯼ ﻓﺘﻨﻪﮔﺮﺍﻥ ﺍﺳﺖ.
ﻭﺯﯾﺮﻧﻔﺖ: ﯾﮑﺒﺎﺭ ﺩﺭ ﭘﻤﭗﺑﻨﺰﯾﻦ ﮐﺎﺭﺕ ﺳﻮﺧﺖﺵ ﺭﺍ ﺑﻪ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻓﺘﻨﻪﮔﺮﺍﻥ ﺩﺍﺩﻩ!
ﻭﺯﯾﺮ ﻋﻠﻮﻡ: ﻫﻤﮑﻼس‌ﻓﺘﻨﻪﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺗﺎﺯَﺷَﻢ ﺩﺭ ﮐﻼﺱ ﻋﻠﻮﻡ بغل‌دﺳﺘﯽ ﻫﻢ ﺑﻮﺩﻩﺍﻧﺪ.

پاسخی به یک نظر ؛ اندیشه اسلام آباد و انصار حزب الله کرمانشاه( گروه صادق اشک تلخ)

* درس هایی از محضر رسول الله برای حزب اللهی های اصیل

اندیشه اسلام آبادغرب: یکی از کاربران گرانقدر، کامنت زیر را برایمان گذاشته و از سکوت اندیشه اسلام آباد نسبت به انصارحزب الله کرمانشاه(با محوریت آقای اشک تلخ) گلایه نموده است که توضیحات مشروح مدیریت این پایگاه خبری-تحلیلی را در ادامه ملاحظه می نمایید. قبلا یادآور می شود که بخشی از کامنت این کاربر عزیز به جهت اتهاماتی که قانونا اثبات نشده، حذف گردیده است.

http://www.hezbollah-k.com/pic1/1391/13910105/139101051013186212/139101056250727_1.jpg

آقای محمدیان: راستي وبلاگ توسعه چرا طرفدار گروه فشار كرمانشاه شده ظاهرا" وبلاگ شما هم جرات درج اخبار اين گروه را ندارد .از قرار اطلاع يكي از كانديداها شوراي شهر در جمع بسيجيان گفته كه اگر انتخاب شون حيدريه را از چنگ آنها در خواهد آورد مردم اعتقاد دارند كه مكان حيدريه و مغازه هاي اطراف آن بعلاوه پاركينگ جنب آن...

مدیریت اندیشه اسلام آباد: دوست عزیز، ابتدا باید یادآور شوم که عدم انتشار خبر، به معنای جرأت نکردن و ترسیدن نیست.
آنچه که واقعیت ماجراست، این می باشد که حقیر، از مسائل مربوط به انصار حزب الله کرمانشاه اطلاع درستی ندارم (چه آنکه از بدو جوانی تا ابتدای سال 87
، قریب به 14 سال را خارج از استان بوده ام و پس از بازگشت، به غیر از چندماه، کلا در اسلام آبادغرب ساکن بوده و از جریانات شهر کرمانشاه و خاصه انصار حزب الله ، شناختی در حد شنیده های پراکنده دارم) و بدیهیات هرگونه قضاوت، شناخت مناسب و صحیح، پدیده و شخص قضاوت شونده می باشد. به خصوص در مواردی که شما به نقل از مردم گفته اید، راستش بنده به غیر از یکی-دو بار شنیده های افواهی ( که آن هم طبیعتا برای موضع گیری رسانه ای، غیر قابل اعتماد و استناداست) مطلقا اطلاعی دیگر ندارم.
البته این را باید اضافه کنم که نگارنده در دوران نوجوانی (حدود 20 سال پیش و زمانی که دبیرستانی بودم و هنوز، جهت گیری های سیاسی موجب خط کشی بین دوستان مخلص نشده بود)، افتخار کسب فیض از حضور صادق ترین بچه های جبهه و جنگ را در پایگاه حزب الله اسلام آباد غرب داشتم و چنانکه آگاهان خبر دارند، پایگاه حزب الله اسلام آباد (قبل از تبدیل به مسجد امیر) ، محل اجتماع بسیاری از بسیجیان مخلص استان بود. در آنجا بود که چندین بار خدمت حاج طالبی رسیدم و اتفاقا لطفی بیش از حد به بنده داشتند . ضمن آنکه همان خاطرات نیکو، به علاوه تعریف های دوستان رزمنده، باعث حسن نظر و احترامم نسبت به حاج طالبی شد. اما متأسفانه بعد از دور شدن از استان و طی سال های اخیر، ایشان را فقط دو-سه بار در برخی مراسمات دیده ام و ارتباط فعلی، فقط در حد سلام و علیکی دورادور است. لذا حتی در مورد حاج محمد طالبی نیز خود را صالح به قضاوت نمی دانم چه برسد به آقای صادق اشک تلخ، که هرچه از ایشان می دانم، مربوط به مواضع رسانه ای ایشان است و این سعادت را نداشته ام که برای یکبار هم وی را حضورا زیارت نمایم. و لذا، این حق را ندارم که درمورد آنچه به شخص حقیقی صادق اشک تلخ (و نیز مواردی که شما اشاره کرده اید) مربوط می گردد، قضاوت نمایم. هرچند این گفته، شامل فکر و جهت گیری و مشی سیاسی ایشان نیست که بطور طبیعی، منتقد جدی آن هستیم.
اما درمورد دیگر اعضای انصار حزب الله کرمانشاه (همراهان و پیروان آقای اشک تلخ) ، بر این باورم که علیرغم تمام انتقادات سیاسی و اختلافات نظری، هرگز نباید خلوص اعتقادی ایشان (و خاصه جوانان همسو با ایشان) را انکار کرد. خلوصی که متأسفانه مورد بهره برداری جناحی یک گروه افراطی سیاسی قرار گرفته، و بعضا در خدمت منافع باندی آنان، قرار گرفته است.
البته بنده یکی-دو شناخت شخصی محدود و نه چندان مناسب از انصار حزب الله فعال در حیدریه کرمانشاه دارم که یکی از آنها، یک مشاهده عینی از انتخابات ریاست جمهوری دوره گذشته و مربوط به یک از برخوردهای ناصواب این گروه است که طی آن، خودروی پراید سه جوان که طرفدار نامزدی دیگر بودند، در نزدیکی حیدریه کاملا واژگون شده و در حالیکه آن سه جوان داخل ماشین بصورت برعکس گیر افتاده بودند، ماشین آنها تا حد له شدن، مورد نوازش قرار گرفت. نکته جالبی که باید به آن اشاره نمایم، این است که همه آن اقدامات، به عشق آقای احمدی نژاد و در حمایت از رئیس جمهور شدن ایشان صورت گرفت که در عوض، امروز همه ما می دانیم ...

در یک مورد دیگر، برایم نقل شد که آقای اشک تلخ برای تغییر یکی از مدیران ارشد استان، جلوی خودروی نمایندکان دراز کشیده و اجازه حرکت به خودروی آنها نداده است. این رفتارها درحالی است که انتظار ما از حزب الهی این است که الگوی رفتاری و اخلاقی جامعه باشد.

البته در اینجا جا دارد بار دیگر تصریح نماید که : نقد اشتباهات سیاسی و موضع گیری تند و حتی فراتر از قانون برخی از برادران حزب الله، نباید با تخطئه فردی آنها یکسان فرض شود چرا که معتقدیم ؛ اکثر آنها افرادی خالص و اعتقادی هستند که از روی صفا و سادگی عقیده، به این وادی کشانده شده اند. شاید نگاهی به عملکرد قبلی و موضع گیری بعدی اینگونه جریانات در برخی ماجراهای سیاسی و اجتماعی، برای خود ایشان هم آموزنده باشد که در تمام این موارد، برادران حزب اللهی ما، ابتدا با "اعتقادی جهادگونه" وارد عرصه شده اند و لیکن پس از گذشت چند سال و فرو افتادن پرده های حائلی که سیاسیون فوق الذکر بر روی چشمان ایشان کشیده اند، باوری دگرگونه یافته اند . آیا غیر از این است که ؛ "حمایت از آیت الله هاشمی در سال 68 تا 71-72"، "حمایت افراطی از ناطق نوری در سال 76" و "حمایت بسیار افراطی از آقای احمدی نژاد طی 7 سال اول دولت ایشان" شاخص ترین جهت گیری سیاسی اینگونه جریانات در عرصه مهم انتخابات ریاست جمهوری دوره های اخیر بوده و در تمام موارد نیز نه فقط پشیمانی، که مخالفت عمیق جایگزین حب سابق شده است! در همین راستا، بازهم می توان "نوع برخورد با بی حجابی و شکل امر به معروف فیزیکی آقایان و ... در دهه هفتاد تا اواسط دهه هشتاد" را مثال زد که متأسفانه هزینه های بسیاری بر نظام و دین مبین اسلام و باورهای مذهبی مردم، تحمیل نموده و ضد تبلیغی ترین اقدام فرهنگی-اجتماعی ممکن به شمار می آمد.

برای فهم بهتر موضوع، در اینجا باید پرسید: آیا غیر از این است که خداوند، حضرت محمد(ص) را بعنوان الگو و اسوه حسنه به ما معرفی نموده؟ و ما موظف به تبعیت از سیره آن حضرت هستیم (و خود رسول الله می فرمایند: بعثت لاتمم مکارم الاخلاق)؟
اگر ما واقعا حزب الله هستیم، ابتدا باید ببینیم سیره رفتاری و کلامی رسول الله و ائمه هدی چگونه بوده است؟ آیا رسول الله همان کسی نیست که محترمانه ترین نوع مراودات اجتماعی تاریخ بشر را داشته اند؟ ایشان که در هر حالی به مخاطب لبخند می زدند و یا برای تکریم مسلمان و غیر مسلمان، هرگز سرشان را به سمت کسی برنمی گرداندند و بلکه تمام قد به سمت وی می چرخیدند و یا وقتی باکسی مصافحهه می کردند، تا وی دستش را نمی کشید، رسول الله دستش را عقب نمی برد و یا هنگام صحبت با کسی، هرگز نگاهشان را از چهره وی برنمی گرفتند . رسول الله همان کسی است که درب منزلش (که ظاهرا از نوعی کتان یا حصیر بوده)، هر لحظه توسط یکی از صحابه کنار زده می شده و پیامبر خدا پذیرای صحابه می شدند. این مزاحمت به حدی بود که اصلا حریم خصوصی برای رسول الله و همسران ایشان، معنی نداشت
تا اینکه خداوند مسلمانان را زنهار می دهد که وقتی پیامبر در منزل خود استراحت می کند تا این حد مزاحمش نشوند. این درحالیست که رسول الله با این شدت اذیت و آزار و فقدان هرگونه حریم و زندگی خصوصی، حتی یکبار حاضر نمی شوند به یکی از مومنان اخم نموده یا تذکر دهند و  ... ؛ این سیره رسول الله است و درمقابل، باید رفتار مدعیان "حزب الله" ما را نگریست! ... منظورم همان کسانی است که به نام بچه حزب اللهی، لمپن ترین رفتارها و گفتارها را بروز می دهند! نگاه کنید به ادبیات مداح معروف اهل بیت درمورد رئیس جمهور و رئیس دفترش که انسان وقتی می شنود، حقیقتا شرمش می آید. آخه این جملات از همان دهانی می جهد که مداحی اهل بیت را انجام می دهد! جالب اینکه خود این به اصطلاح مداح، خیلی راحت، خود را "لات حزب اللهی" می نامد و .... و باز باید پرسید: پیامبر و ائمه ما کجا اجازه داده اند که یک زن (ولو فائزه هاشمی) را چنان مورد هتاکی بی ادبانه قرار دهیم ؟ آیا حقیقتا اینگونه رفتار ما قربه الی الله است و یا قربه الی فلان مقام سیاسی و فلان جریان قدرت طلب؟! آخه برادر عزیز! معصوم ما کی راضی است که تو یک زن را گوشه ای گیر بیندازی و با آن هیکل نکره بخواهی "جرش" بدی. والله که قباحت دارد. والله که این ره که ما می رویم به ترکستان است...
جالب اینجاست که همه رفتارهای ناصواب خود را به ناف دین می بندند. به این افراد باید گفت: آخه عزیز من، "تعصبات شخصی و حزبی و باندی " خود را چرا به نام "تعصب دینی" قالب می کنی ؟! آیا امر به معروف رسول الله اینطور بود؟ در تواریخ نوشته اند: جوانی پیش پیامبر آمد درحالیکه تعدادی از یاران رسول الله هم بودند، آن جوان گفت: من چکار کنم که د
وست دارم با زنان مردم زنا کنم؟ فکر میکنید رسول الله دستور داد فوری گردنش را بزنند؟ نه خیر، بلکه آن حضرت حتی مانع از واکنش تند صحابه شدند. رسول خدا سپس خیلی محترمانه، جوان را خطاب قرار داه و پرسید: آیا تو خود دوست داری کسی با خواهر تو ... که جوان گفت: ابدا . دوباره پیامبر درمورد مادر او سوال کرد و ... تا اینکه آن جوان چنان شرمنده شد که با حالتی منقلب، از آنجا بیرون رفت و هرگز کسی رفتاری دون شأن از وی ندید. وقتی به تصریح دین، وظیفه امر به معروف بر گردن تک تک ما انداخته شده، باید بدانیم که بسیاری از اینگونه جوانان، صرفا از روی جوانی و به دلیل ذات اعتراضی (که مقتضای سن است) رفتاری نا پخته را پیش می گیرند و گاه فقط قصد یک خودنمایی ساده را دارند اما ما با یک برخورد ناصواب ، او را به دامان شیاطین هل می دهیم درحالیکه با سعه صدر و یک رفتار مناسب و اجازه تخلیه روانی ، می توانستیم کمک کنیم از قالب خام او، بزرگترین شخصیت هاا شکل گیرد. 
در پایان، معتقدیم با راهنمایی و توجیه مناسب، می توان به بسیاری از تندروی های این جماعت و خاصه جوانان دارای دغدغه، جهت صحیحی بخشید. که در این میان، وظیفه بزرگان دینی، سیاسی و افرادی که امکان ارتباط با این جوانان را دارند، بیش از دیگران بوده و به راحتی می تواند "انرژی های مقدس این جوانان" را به راه صحیح رهنمون نماید.