قسمت چهارم
* در کار کارگزارانت بنگر و پس از آزمایش به کارشان برگمار، نه به سبب دوستی باآنها.و بیمشورت دیگران به کارشان مگمار، زیرا به رای خود کار کردن و از دیگرانمشورت نخواستن، گونهای از ستم و خیانت است. ... هر گاه یکی از ایشاندستبه خیانت گشود و... باید به سبب خیانتی که کرده تنش را به تنبیه بیازاری و از کاری که کرده است، بازخواست نمایی. سپس، خوار و ذلیلش سازی و...
باید برگزیدهترین سران سپاه تو، در نزد تو، کسی باشد که در بخشش به افراد
سپاه قصور نورزد و به آنان یاری رساند و از مال خویش چندان بهرهمندشان
سازد که هزینه خود و خانوادهشان را، که بر جای نهادهاند، کفایت کند، تا
یکدل و یک رای روی به جهاد دشمن آورند، زیرا مهربانی تو به آنها دلهایشان
را به تو مهربان سازد. و باید که بهترین مایه شادمانی والیان برپایداشتن
عدالت در بلاد باشد و پدید آمدن دوستی در میان افراد رعیت. و این دوستی پدید
نیاید، مگر به سلامت دلهاشان. و نیکخواهیشان درست نبود، مگر آنگاه که برای
کارهای خود بر گرد والیان خود باشند و بار دولت ایشان را بر دوش خویش سنگین
نشمارند و از دیر کشیدن فرمانرواییشان ملول نشوند. پس امیدهایشان را نیک
برآور و پیوسته به نیکیشان بستای و رنجهایی را که تحمل کردهاند، همواره بر
زبان آر، زیرا یاد کردن از کارهای نیکشان، دلیران را برمیانگیزد و از
کارماندگان را به کار ترغیب میکند.ان شاء الله.
وهمواره در نظر دار که هر
یک در چه کاری تحمل رنجی کردهاند، تا رنجی را که یکی تحمل کرده به حساب
دیگری نگذاری و کمتر از رنج و محنتی که تحمل کرده، پاداشش مده. شرف و بزرگی
کسی تو را واندارد که رنج اندکش را بزرگ شمری و فرودستی کسی تو را واندارد
که رنجبزرگش را خرد به حساب آوری.
چون کاری بر تو دشوار گردد و
شبهه آمیز شود در آن کار به خدا و رسولش رجوع کن. زیرا خدای تعالی به قومی
که دوستدار هدایتشان بود، گفته است: "ایکسانی که ایمان آوردهاید از خدا
اطاعت کنید و از رسول و الوالامر خویش فرمان برید و چون در امری اختلاف
کردید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید به خدا و پیامبر رجوع کنید. "
رجوع
به خدا، گرفتن محکمات کتاب اوست و رجوع به رسول، گرفتن سنتجامع اوست،
سنتی که مسلمانان را گرد میآورد و پراکنده نمیسازد. و برای داوریدر میان
مردم، یکی از افراد رعیت را بگزین که در نزد تو برتر از دیگران بود.از
آنکسان، که کارها بر او دشوار نمیآید و از عهده کار قضا برمیآید. مردی که
مدعیان باستیزه و لجاج، رای خود را بر او تحمیل نتوانند کرد و اگر مرتکب
خطایی شد، بر آناصرار نورزد و چون حقیقت را شناخت در گرایش به آن درنگ
ننماید و نفسش به آزمندی متمایل نگردد و به اندک فهم، بیآنکه به عمق حقیقت
رسد، بسنده نکند.
قاضی تو باید، از هر کس دیگر موارد شبهه را بهتر
بشناسد و بیش از همه به دلیل متکی باشد و از مراجعه صاحبان دعوا کمتر از
دیگران ملول شود و درکشف حقیقت، شکیباتر از همه باشد و چون حکم آشکار شد،
قاطع رای دهد. چربزبانی و ستایش به خودپسندیش نکشاند. از تشویق و
ترغیب دیگران به یکیاز دو طرف دعوا متمایل نشود. چنین کسان اندک به دست
آیند، پس داوری مردیچون او را نیکو تعهد کن و نیکو نگهدار. و در بذل مال به
او، گشاده دستی بهخرج ده تا گرفتاریش برطرف شود و نیازش به مردم نیفتد. و
او را در نزد خود چنانمنزلتی ده که نزدیکانت درباره او طمع نکنند و در نزد
تو از آسیب دیگران در امانماند.
در این کار، نیکو نظر کن که این
دین در دست بدکاران اسیر است. از روی هوا و هوس در آن عمل میکنند و آن را
وسیله طلب دنیا قرار دادهاند.
در کار کارگزارانت بنگر و پس از آزمایش به کارشان برگمار، نه به سبب دوستی
باآنها.و بیمشورت دیگران به کارشان مگمار، زیرا به رای خود کار کردن و از
دیگرانمشورت نخواستن، گونهای از ستم و خیانت است.کارگزاران شایسته را در
میانگروهی بجوی که اهل تجربت و حیا هستند و از خاندانهای صالح، آنها که
در اسلامسابقهای دیرین دارند. اینان به اخلاق شایستهترند و آبرویشان
محفوظتر است و از طمعکاری بیشتر رویگرداناند و در عواقب کارها بیشتر
مینگرند. در ارزاقشان بیفزای، زیرا فراوانی ارزاق، آنان را بر اصلاح خود
نیرو دهد و از دست اندازی به مالی که در تصرف دارند، باز میدارد. و نیز برای
آنها حجت است، اگر فرمانت را مخالفت کنند یا در امانت تو خللی پدید
آورند. پس در کارهایشان تفقد کن و کاوش نمای و جاسوسانی از مردم راستگوی و
وفادار به خود بر آنان بگمار.
زیرا مراقبت نهانی تو در کارهایشان
آنان را به رعایت امانت و مدارا در حق رعیت وامیدارد. و بنگر تا یاران
کارگزارانت تو را به خیانت نیالایند. هر گاه یکی از ایشاندستبه خیانت گشود
و اخبار جاسوسان در نزد تو به خیانت او گرد آمد و همه بدانگواهی دادند،
همین خبرها تو را بس بود. باید به سبب خیانتی که کرده تنش را به تنبیه
بیازاری و از کاری که کرده است، بازخواست نمایی.سپس، خوار و ذلیلش سازی و
مهر خیانتبر او زنی و ننگ تهمت را بر گردنش آویزی.