حکیم ابوالقاسم فردوسی می فرمایند:
نباشد همی نیک و بد پایدار **** همان به که نیکی بود یادگار
دراز است دست فلک بر بدی **** همه نیکویی کن اگر بخردی
به نیکی بباید تن آراستن **** که نیکی نشاید ز کس خواستن
وگر بد کنی، جز بدی ندروی **** شبی در جهان شادمان نغنوی
ایوب صفری: بی شک، وقتی از نیکی و نیک اندیشی سخن به میان می آید، نام جناب آقای امیر سعید جلیلیان (مدیریت محترم وبلاگ وزین صدای جامعه و از جوانان صاحب ذوق اسلام آبادی) پیشاپیش کسانی قرار می گیرد که امکان تداعی در نظر حقیر می یابند ؛ نیک مرد نیک نفسی که در روزهای اخیر و به دنبال اعلام کناره گیری بنده از عرصه انتخابات شورای شهر اسلام آباد غرب، حق بزرگی را خویش را به کمال رسانده و در چندین پست خبری، ضمن انتشار الطاف و نظرات خویش، لطف دیگر دوستان و همکاران رسانه ای به حقیر را نیز پوشش داده اند. که از آنجمله در پست های زیر می باشد:
دفاع تمام قد اهالی رسانه از اندیشمند توانای اسلام آباد (ایوب صفری)
غربت اندیشه ؛ ایوب صفری از درد دلهای مخاطبان و دوست داران دردمندش میگود:
صفری کاندیدای شورا نمی شود؛ ایوب صفری شاید وقتی دیگر

آنچه مسلم است، بزرگان از مرتبت بخشیدن به کهترها، آسیبی نمی بینند ؛ که "بزرگی خود" را بیش از پیشاثبات می نمایند. لیکن رجاء واثق دارم که عنایات جناب آقای جلیلیان، فراتر از حمایت و لطف به حقیر، ریشه در دغدغه ها و احساس مسوولیت هایی دارد که ایشان نسبت به وضعیت فعلی و آینده شهر و دیارشان دارند ؛ که پیشتر نیز بارها و بارها، این دردمندی خود را به ثبوت رسانیده اند. و باید همینجا به برادر همدلم بگویم: برای رسیدن ما به دیگران، بسیاری از ما، باید از خود بگذریم و باید برای عید این ملت، قربانی داد.
آری برادر، حال ما چنین است و حال دیگران چنان! ما که هنوز در خم یک کوچه ایم و حتی برای راهی کردن جمعی از نخبگان متوسط به عرصه ای مانند شورا، نه هفت که هفتصد خوان پیش رو داریم. و در این میان، "خوان" مناسبات عجیب و غریب حاکم بر مناسبات این شهر، چنان است که فقط برای طی منزل اول، چه "سی مرغ"ها که باید "سیمرغ" شوند.
آری برادر، در دیاری که با درب خانه دیگران رفتن، نه فقط میشود آراء را در تنبان ریخت، که می توان افراد را چنان مدیون و مرهون نمود که حتی قاتل را هم به تو ببخشایند، وظیفه من و تو بس سنگین است... آری در دیاری که چندین سال گلایه از وضعیت شهر و حرص و جوش خوردن های متوالی در صف نانوایی و داخل مغازه ها و گعده ها و ... ، این قدر برای ما دغدغه ایجاد نمی کند که وقتی باید نام نمایندگان خود را بنویسیم، به حداقل شایستگی و کارآمدی آنها هم فکر کنیم.
آری برادر، اینجا که من و تو ایستاده ایم، جایی است که خیر و صلح خود و نگرانی از آینده فرزندان، در قاموس ها جایی نیافته و تنها حرف حق، حرفی است که حاوی انتقاد از زمین و زمان و اغیار باشد و نه خود ... اینجا در مقابل جوالدوز زدن به دیگران، کسی حاضر نیست که به خود نه یک سوزن که نیشگونی هم بگیرد. و چه راحت طلبانه است ؛ وقتی همه مقصر وضعیت اسفبار ما هستند و مستحق انواع فحاشی ها، غیر ازخود و اعمالمان ؛ غیر از خود و آرائی که به ثمن بخس واگذار کرده ایم...
می دانم از این درد دل ها بسیار دارید و افسوس ها خورده اید بر این "دیار تنهایی" که در اینجا بعضی نخبه کشی ها، سنت غیرقابل تبدیل به شمار می رود (نخبگانی که حقیر ادعای شاگردیشان را هم ندارم). پس سخن کوتاه می کنم و زخم هایتان را تازه نمی کنم.
درپایان، آنچه که امروز، وظیفه زبان الکن حقیر و قلم توانای شماست، مبارزه با تمامی بی مسوولیتی ها و بی عملی ها است ؛ که این تیشه که برخی برداشته اند، نه فقط نشیمنگاه زورق ایشان، که تمام دریاییان را غرق می نماید. نباید از یاد ببریم، که آنچه امروز من و شما در اختیار داریم، کم از نقش یک عضو خنثی در شورای شهر نمی باشد و آگاهی بخشی، رسالتی بس بزرگ بر گرده من و شماست که حضرت حق هم فرموده اند: "هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون"