مظلومیت کرمانشاه و ماجرای استاندارانی که زبان مردم را نمی فهمند
اندیشه اسلام آباد غرب: انتشار پستی با عنوان "رابطه غیربومی ها و مجاهدان شنبه با استانداری کرمانشاه" در این پایگاه خبری-تحلیلی، واکنش های متعدد و خصوصا دغدغه های مشابهی از سوی تعدادی از صاحبنظران و نخبگان استان به دنبال داشت و نیز معطوف به دیگر موضع گیری ها و واکنش ها، این امید برایمان باقی ماند که گمان بریم این بار قرار نیست نسبت به اتفاقات عمده استان، انفعالی صورت گیرد و جریانات مربوط به آینده استان، با حساسیت رصد می گردد. در همین رابطه، نظری نیز از یکی از بخشداران سابق استان به دستمان رسید که تعریضی دارد به مبحث پایانی آن یادداشت با موضوع "دو مثال از استاندار غیربومی" ...
پیام مورد اشاره به همراه توضیح مدیریت اندیشه اسلام آباد غرب را در ادامه می بینید:
بخشدار سابق کرمانشاه:
راجع به زبان نفهمیدن استاندار غیر بومی باید خاطره ای رابرای شما تعریف کنم. در جلسه عیدمبارکی که خدمت حاکم بزرگ استان (آقای دمیاد) البته به اجبار فر ماندار بودیم، من یک لحظه در آن جلسه غیر رسمی، با فرماندار کردی صحبت نمودم وآقای استاندار شنیدند و به بنده تذکر دادند که باید در حضور ایشان فارسی صحبت کنم. بنده نیز عرض کردم قربان زگیلهای روی صورتت، اولا جلسه غیر رسمی است و فقط دست بوسی حضرتعالی، دوما تمام منطقه ای که من بخشدار آن می باشم کردزبان هستند و اگر با شما فارسی صحبت کنم با آنان چه کنم؟ این نشان می دهدکه آقای (دادوش)هاشمی واقعا کردی بلد نبوده اما آقای دمیاد بلد بوده وعمدا کردی صحبت نمی کند.
اندیشه اسلام آباد غرب: به قول شاعر که می گوید "همدلی از همزبانی خوشتر است"، آنچه که درد تاریخی مدیریت منطقه ای و بلکه ملی ما را تشکیل می دهد، این است که مسوولین محترم(و به ویژه مسوولان منطقه ای و محلی که این ضرورت در باره آنها چندبرابر است)، از درک "زبان حال" مردم عاجز و یا بی تفاوتند.
اما از زبان حال دیارمان، کرمانشاهان پرافتخار، بگوییم و اینکه دردش آن است که استاندارش، یا زبان این مردم را نمی فهمد و یا اینکه ترجیح می دهد که نفهمد، همان دغدغه ایست که اینبار، همچون دینی بزرگ بر گرده نخبگان، فعالان سیاسی و مدنی، اهالی مطبوعات، اعضای ستاد و حامیان آقای روحانی، مرتبطان و کسانی که با دولتمردان مراوده و مناسباتی دارند، سنگینی خواهد نمود. چراکه دیگر از هیچکس پذیرفته نیست که با تشتت و جهتگیری های ناصواب، عاملی باشد تا استاندار کرمانشاه، نه براساس ملاک های مهم و مبنایی(چون شایستگی و کارآمدی، نگاه و شخصیت توسعه ای، تجربه، مقبولیت و شأن اجتماعی، دردشناسی، شخصیت فرهیخته سیاسی و اجتماعی و ...)، همچون رویه مألوف گذشته، براساس مناسبات غیرضابطه ای و خصوصا به عنوان سهمیه به سهم خواهان، کارورزی برای مدیران تازه کار و احیانا برمبنای رابطه های خاص جریانی، منصوب گردد.
روند انتصاب استانداران کرمانشاه در ادوار گذشته به گونه ای بوده که در خیلی از موارد، به نظر می آید که مصلحت و انتفاع مردم محروم این خطه، آخرین ملاکی بوده که به ذهن برخی وزارت نشینان خطور کرده است! تأسف بارتر از همه، وقتی است که بدانیم، جریانات موثر در انتخاب استانداران و یا خود جناب وزیر کشور، معمولا چند استان (که اولا دارای اهمیت نسبی باشند و ثانیا وحدت نخبگان آن استان مورد خدشه قرار گرفته و دغدغه کمتری نسبت به مخالفت ها و مقاومت های مردمش وجود داشته باشد) را بعنوان سهمیه خود در نظر می گیرند و شوربختانه، کرمانشاه در موارد متعددی در ذیل اینگونه استان ها جای گرفته است و به نظر می آید که دلسوزان واقعی استان، در روزهای آینده هم باید مراقب جدی تکرار چنین اتفاقی باشند.
درپایان، متذکر می گردد که یادداشت حاضر، صرفا یک مبحث کلی بوده و نباید آن را با تخطئه عملکرد جناب آقای دمیاد، برابر دانست که (چنانکه در یادداشت پیشین هم اشاره شد)، باور داریم که علیرغم نحوه و شرایط انتصاب ایشان؛ ارزیابی عملکرد چندماه گذشته مدیریت ارشد استان، راندمان و کارآمدی بهتری نسبت به خیلی از استانداران مدعی غیربومی را نشان می دهد. چه، باور عمیق داریم که مدیران بومی کرمانشاهی (که احیانا، حتی اگر در جمع بالانشینان لیست نخبگان این دیار نیز جای نداشته باشند)، می توانند (باتوجه به مجموع شرایط و نیازهای استان)، عملکرد به مراتب بهتری نسبت به مدیران وارداتی داشته باشند و این مدعا، درخصوص استانداران این دیار، صدق بیشتری جهت تحقق دارد .
