جايگاه علم در تاریخ كرمانشاه پس از اسلام؛ به مناسبت هزارمین پست اندیشه اسلام آبادغرب
اندیشه اسلام آباد غرب: به مناسبت انتشار هزارمین پست اندیشه اسلام آباد، بنا داشتیم که نگاهی به روند فعالیت خویش و گزارشی از استقبال کم نظیر و لطف بی کران کاربران فهیم به اندیشه اسلام آباد غرب(و به ویژه دو وبلاگ تعطیل شده این پایگاه خبری-تحلیلی) داشته باشیم اما از آنجا که انتشار این مطلب، با آمارهای بازدید چند ده هزاری و رتبه الکسای زیر هزار(وبلاگ اول اندیشه اسلام آباد) و گزارش برخی تأثیرگذاری های این وبلاگ، قرین می گردید، ممکن بود برای بعضی خرده گیران، تداعی گر خودستایی مدیریت وبلاگ باشد و لذا ترجیح دادیم که صرفا با اشاره به این رخداد یعنی انتشار هزارمین پست این وبلاگ، صرفا یکی از یادداشت های مختصر قبلی خود را(که معرف دهها مقاله منتشره در زمینه های مختلف و به ویژه یادآور قریب به هفتاد پست تحقیقی و اختصاصی درباب تاریخ کرمانشاه است) با موضوع جایگاه والای علمی کرمانشاهان در دوران پس از اسلام، بازنشر نماییم. امید است که مقبول عزیزان همراه گردد.
نویسنده: ایوب صفری

شأن علمی و غیرعلمی کرمانشاهان در دوران پس از اسلام به آنجا می رسد که شهرهایی همچون قرمسین(قرمیسین) و دینور و حلوان، به اکابر شهرهای منطقه جبال تبدیل شده و گزارش های متعددی از شمار علما و عرفا و فقها و شعرا و مورخین و صوفیان و ... این دیار، در منابع مضبوط است تا آنجا که ماه کوفه(دینور و کرمانشاه) به مرکز علم نحو دنیای آن روز تبدیل می گردند و شهری چون دینور، در اواخر قرن سوم و قرن چهارم، به مرکز بزرگ صوفیان و عرفای جهان اسلام تبدیل می گردد. مطلب زیر نیز، اشاره ای دارید به جایگاه علمی کرمانشاه در آن دوران(تقریبا از انتهای قرن سوم که منابع در باب تاریخ ایران و ازآنجمله کرمانشاهان، روشن می گردند؛ تا ابتدای قرن ششم که کرمانشاهان به دلایل مختلفی چون جنگ و بلایای طبیعی، به سمت افول حرکت می نماید)؛ مطلبی که با یادکردن از رجال و شخصیت ها، در پست های آتی، تکمیل می گردد.
محمد تقي خان حكيم در كتاب گنج دانش مي نويسد: «حقيقت اين است كه اكراد، دانشي را كه مؤدي به تن پروري و ناز و نعمت شود حقير مي شمردند.» مولف، اين مطلب را در مورد عصر ترقي بغداد و دورة استيلاي خلفا نوشته است اما شايد گفتة مذكور را تا حدودي صحيح دانست؛ چرا كه نام و تخصص علماء كرمانشاه در قرون اولية اسلامي نيز حكايت از رواج تعدادي رشتة خاص از علوم در كرمانشاه دارد.
از نظر زماني، قرن چهارم را بايد عصر شكوفايي علمي كرمانشاه در ده قرن اول هجری(و شاید تا به امروز) دانست. وجود چندين نفر از اكابر علم و ادب و بزرگان تصوف در اين قرن، چنين مينمايدكه كرمانشاه در سدة مذكور، داراي عمران و توسعه اي شگرف بوده و مردم این دیار، توجهي ويژه به ادب و علم و تصوف داشته اند.
شواهدي موجود است كه شهرهای كرمانشاه، دینور، حلوان و حتی کنگاور و مرج القلع(کرند) در آن زمان، به شهرهاي مهم و مورد توجه تبديل شده اند. آنچنانكه گفته شده، شخصيت علمي و ديني معروفي مانند قاضي تنوخي، پس از تصدي قضاء در چند شهر مهم(و به عنوان ارتقاء)، به امر قضاء شهر كرمانشاه گمارده شده است.
راجع به رواج علم در ايران قرن چهارم و نيمة اول قرن پنجم، اشارات متعددي موجود بوده و بويژه مورخان و جغرافي نويسان قرن چهارم و نيمه اول قرن پنجم از علم و علماء در بلاد مهم از قبيل ري و اصفهان و نيشابور و بخارا و ماه كوفه، اطلاعاتي را باقي گذاشته كه همة آنها حكايت ازرواج علم و ادب و احترام علما و ادباست و نيز كتب رجال هم حكايت از همين امر را مي نمايد.
يكي از علومي كه درماه كوفه(يعني هم در دينور و هم دركرمانشاه) رواج بسيار داشته، علم نحو بوده است . ذبيح الله صفا دركتاب تاريخ ادبيات درايران، چنين مي نويسد: « چنانكه با مطالعه در اسامي نحاة بزرگي كه ياد كرده ايم، معلوم مي شود، بزرگان نحو غالباً از موالي ايراني بوده و يا از تازياني هستندكه در محيط ايراني بصره و كوفه كه نزد جغرافيا نويسان به ماه بصره و ماه كوفه معروف بوده است، تربيت شدند.»
يكي دیگر از علومي كه در دينور و احتمالاً كرمانشاه رواج داشته ، رصد و نجوم بوده است. ابوحنيفة دينوري، يكي از كساني بوده كه در دينور و بر بام خانة خود، به رصد كواكب مي پرداخته و یکی از معتبرترین کتب را در این باب نگاشته است.
حاكمان بني حسنويه و بني عنّاز نيز از علوم حمايت كرده و حتي علمائي را از ساير بلاد به دربار خود كشانده اند. در مورد ابوالشوك گفته شده كه «مردي فاضل و ادب پرور بود و با اينكه بيشتر اوقات خود را درجنگ گذرانيده، معهذا شعراو ادبا را تشويق مي كرد و دربار او مجمع علما و فضلاي زمان بود.»ادامه دارد...