خاطرات خواندنی از زندگی حجت الاسلام دکتر حسن روحانی + تصاویر
* سال 44 در تویسرکان همدان(بخاطر سخنرانی سیاسی) دستگیر شدم. 16 سالم بود
* در دوران دبستان، تابستان ها در مغازه پدرم در روستا کار می کردم و حقوق می گرفتم
اندیشه اسلام آباد غرب: آنچه در ادامه ملاحظه می کنید، متن گفت و گویی خواندنی با حسن روحانی در سال های قبل از ریاست جمهوری اش است ، زمانی که عهده دار پرونده هسته ای بود ؛ پرونده ای که گذشت روزگار ، بار دیگر آن را به دست خودش بازگردانده است اما این بار نه به عنوان مذاکره کننده ارشد که در قامت "رئیس جمهور". این گفت و گو در کتاب "سیاستمداران جوان" در سال 1386 توسط انتشارات اطلاعات تنها در 2100 نسخه منتشر شده است و کمتر افرادی آن را مطالعه کرده اند که حالا، سایت عصر ایران اقدام به انتشار آن نموده است:
سه تصویر از کودکی دکتر حسن روحانی
در مقدمه مصاحبه مذکور نوشته شده است: «حسن روحانی بسیار با متانت صحبت می کند.
متانتش در دقت او روی کلماتش و شمرده شمرده گفتن آنها فراوان هویداست. شاید
این متانت، میراث تحصیل او در فرنگ و مذاکرات فراوانش با دیپلمات های
خارجی باشد. بر روی تک تک کلماتش دقت می کند که اشتباه نباشد که اول شرط
لازم یک دیپلمات همین است.
اتاق
بسیار بزرگی دارد و در میان کسانی که با آنها گفت و گو کرده ام، اتاق حسن
روحانی شباهت بسیار زیادی با اتاق هاشمی رفسنجانی دارد و تنها یک تفاوت که
دفتر کار هاشمی رفسنجانی کتابخانه بزرگی دارد و دفتر کار حسن روحانی،
مانیتور بزرگی که ابعادش به حدس من شاید 3 متر طول در 1.5 متر عرض و در این
مانیتور به جای کتاب، متن اخبار تلکس های خبرگزاری ها و خبرگزاری جمهوری
اسلامی است. اخبار را لحظه به لحظه پیگیری می کند تا همواره در جریان آخرین
اخبار باشند. به هر حال او یک "دیپلمات" است.»
* تاکنون فکر کرده اید که وقتی مثلا 4 سالتان بوده چه می کردید؟ کجا زندگی می کردید؟ فکر کرده اید؟
تا
کنون هیچوقت فکر نکرده ام که چند سالگی ام را به یاد می آورم. ولی معمولا
بعضی از داستان هایی که برای مادرم قبلا تعریف می کرده ام، مادرم می گفت:
این داستان ها مربوط به 2.5- 3 سالگی است.
* 2.5 سالگی؟
او
می گفت. مادرم می گفت. من که یادم نیست. چند سالم بود! مثلا می گفتم: فلان
عید که رفتیم منزل فلانی و او این قدر به ما هدیه داد. مادرم می گفت: ها،
این مربوط به سه سالگی ات است.
* در "سرخه" سمنان ساکن بودید؟
دوره دبیرستان را تا آخرش در سرخه بودم. تا 12 سالگی.
* "سرخه" روستا بود یا شهر؟
الان "بخش" شده است، آن موقع به صورت یک "روستا" بود.
