از اقبال انتخاباتی مردم به گزینه های ناشناخته تا ماجرای حمایت از دکتر ظریف
* ظریف تر از احمدی نژاد ؛ داستان شباهت ظریف و احمدی نژاد
ادامه نوشته
* استیلای یک قاعده روانشناسی بر تارک سیاست ایران؛ آنکه نمی شناسیم می تواند کسی باشد که می خواهیم باشد.
* ظریف نشان داد که در شکار بادها، بی نصیب از ظرافتهای احمدی نژاد نیست.
اندیشه اسلام آباد غرب: تنها 100 روز زمان کافی بود تا در سفینه ی مناسبات سیاست ایرانی و در روستای مرسومات آن، نام ناخدا و کدخدایی تازه بر سر زبان ها بیفتند. سخن از داستان محبوبیت محمدجواد ظریف درمیان است؛ مردی که محبوبیت او را باید آخرین نمونه از رفتار پوپولیستی مردم در قهرمان سازی از برخی دولتمردان، دانست. ضمن آنکه داستان ذیل، ماجرای اوج و افول های عجیب انتخاباتی کشور در یک دهه اخیر را نیز روایتی کوتاه خواهد نمود.
اگر روزی مردم ایران در محافل سیاسی و در بطن جامعه، له یا علیه کسانی
چون محمد مصدق، مهدی بازرگان، سیدمحمد خاتمی و ... شعار سر می
دادند، پرواضح بود که هرکدام از این افراد دارای پیشینه سیاسی مشخصی بودند
که این پیشینه تا حدود فراوان کفایت داشت برای ارزیابی مشی سیاسی و
اعتقادی این افراد.
اما از نیمه نخست سال 1384 با ظهور پدیده ای به نام محمود احمدی نژاد، جامعه ایرانی با شرایطی مواجه شد که بر اساس آن نام کسی در صدر شعارهای سیاسی قرار گرفت که تا چند سال پیش از آن اکثریت قریب به اتفاق مردم کشور از مشی سیاسی و اعتقادی او چیزی نخوانده، نشنیده و ندیده بودند.
احمدی نژاد از همین آستانه پا به سرایی نهاد که او را به یکی از شناخته شده ترین و جنجالی ترین رجال سیاسی ایران بدل کرد. 4 سال پس از این ماجرا شخص دیگری به نام میرحسین موسوی به نوعی دیگر از این آستانه ورود کرد.
موسوی اگرچه 8 سال تحت لوای نخست وزیر امام و رییس کابینه جمهوری اسلامی چهره ای شناخته شده محسوب می شد اما عزلت و انزوای 20 ساله ی او به گونه ای که در آن 20 سال حتی 20 کنش و واکنش سیاسی نمی توان از او سراغ گرفت، در خرداد 1388 به آنجا رسید که طی 20 روز موسوی توانست بر صفحه تاریخ ِ سیاسی ایران نام خود را به گونه ای ثبت نماید که بسیاری طی چندین و چند 20 سال قادر به آن نبودند.
تنها یکماه پیش از برگزاری انتخابات نهم و دهم ریاست جمهوری بسیاری از کسانی که یکماه پس از آن دو انتخابات، با رگ های بیرون زده از گردن نام احمدی نژاد و موسوی را فریاد می کردند، هیچ شناختی از آن دو نداشتند!
اما از نیمه نخست سال 1384 با ظهور پدیده ای به نام محمود احمدی نژاد، جامعه ایرانی با شرایطی مواجه شد که بر اساس آن نام کسی در صدر شعارهای سیاسی قرار گرفت که تا چند سال پیش از آن اکثریت قریب به اتفاق مردم کشور از مشی سیاسی و اعتقادی او چیزی نخوانده، نشنیده و ندیده بودند.
احمدی نژاد از همین آستانه پا به سرایی نهاد که او را به یکی از شناخته شده ترین و جنجالی ترین رجال سیاسی ایران بدل کرد. 4 سال پس از این ماجرا شخص دیگری به نام میرحسین موسوی به نوعی دیگر از این آستانه ورود کرد.
موسوی اگرچه 8 سال تحت لوای نخست وزیر امام و رییس کابینه جمهوری اسلامی چهره ای شناخته شده محسوب می شد اما عزلت و انزوای 20 ساله ی او به گونه ای که در آن 20 سال حتی 20 کنش و واکنش سیاسی نمی توان از او سراغ گرفت، در خرداد 1388 به آنجا رسید که طی 20 روز موسوی توانست بر صفحه تاریخ ِ سیاسی ایران نام خود را به گونه ای ثبت نماید که بسیاری طی چندین و چند 20 سال قادر به آن نبودند.
تنها یکماه پیش از برگزاری انتخابات نهم و دهم ریاست جمهوری بسیاری از کسانی که یکماه پس از آن دو انتخابات، با رگ های بیرون زده از گردن نام احمدی نژاد و موسوی را فریاد می کردند، هیچ شناختی از آن دو نداشتند!
+ نوشته شده در پنجشنبه ۲۱ آذر ۱۳۹۲ ساعت 0:6 توسط اندیشه اسلام آباد
|