عجایب و جاذبه های کرمانشاه در آثار سیاحان و جغرافی نویسان اسلامی

اندیشه اسلام آباد: وجود آثار باستانی متعدد و جاذبه های تاریخی و گردشگری دركرمانشاه و توابع آن، عواملی بوده كه موجب جلب توجه سیاحان و جغرافی نویسان به كرمانشاه شده است و یكی از نكات جالب توجه در آثار جغرافی نویسان اسلامی آنست كه از كرمانشاه به عنوان شهر شگفتی ها و عجایب یاد كرده اند.

نویسنده: ایوب صفری

http://up.p30room.ir/uploads/13617437572.jpg

در این میان بیستون بیشترین توجه را به خود جلب نموده است. و تقریباً تمام جغرافی نویسان و سیاحان از این محل ذكری به عمل آورده اند. طاق بستان نیز همین وضعیت را دارد. ابن خردادبه در ذیل عنوان «از شگفتی های بناها» می نویسد: «وجوب شبداز كه گودالی در كوه باشد.» و طاق بستان و آثار بیستون را در صدر عجایب و دیدنی های دنیا قرار می دهد. ابن حوقل نیز در قرن چهارم كرمانشاه را دیده و از آنجا به عنوان شهری زیبا و با طراوت كه درمیان درختان سرسبز و آبهای روان قرار گرفته است، یاد می نماید. او در صورة الارض چنین در توصیف کوه بیستون می نویسد: «بیستون كوهی استوار و بلند است و نمی توان به بالای آن رفت.» که این مطلب او را بسیاری دیگر نیز در بحث از بیستون نوشته اند.

ابن حوقل كه كتیبة‌ بیستون را دیده است، چنین تصور می نماید كه این حجاریها، آموزگاری را نشان می دهد كه شلاقی دردست گرفته و شاگردان خود را سرزنش می كند. مقدسی در احسن التقاسیم در چند نوبت به كرمانشاه و مناطق اطراف اشاره داشته است. او در بحث از شگفتیها می نویسد: « نزدیك بیستون مجسمه ای هست كه گویند چارپای كسرا بوده است.»

در قرن چهارم، گردشگر دیگری به نام ابودلف از كرمانشاه بازدید كرده است . او از تصویرهای ظریف و نقشهای زیبا در بیستون نوشته و از عظمت پل كنار كوه یاد می كند (بی شک آثار باستانی کوه بیستون و طاق بستان در آن زمان بسیار زیباتر و دیدنی تر از امروز بوده که در تطاول زمانه، آسیب ها دیده است) ابودلف در خصوص تصاویر طاق بستان چنین می نویسد:‌«بطوریكه بیننده خیال می كند (آن مرد) درحال حركت است . این نقش تصویر ابرویز(پرویز) سوار بر اسب خود شبدیز و در روی زمین مانند ندارد.»‌ در کتاب «الرسالة‌ الثانیه» ابودلف از دستجرد كسرویه در نزدیكی بیستون یاد كرده كه در آنجا ساختمانی عجیب بوده که از سنگ در آورده شده است. همین جغرافی نویس متقدم، در سفر نامة‌ خود به ذكر اخبار عجیبی درباب كرمانشاه پرداخته، می نویسد؛ «بطوریكه خبر  یافته ام هر گاه در آبی كه زیر پای شبدیز در قرمیسین جاری است هزار درهم مسكوك فرو برید سپس آنرا با حرارت شمش كنید شش درهم بر وزن آن افزوده میشود. علت آن بر من معلوم نشد.»  و مینورسكی در تعلیقات خود، طبیعت این پدیده را به محتویات معدنی آب ارتباط داده است. خبر دیگر ابودلف كمی عجیب تر است، او می نویسد:«ما درسال سیصد و چهل چیز عجیبی در آنجا مشاهده نمودیم و آن این بود كه مردی از سران آنجا خواست برای خودو خانواده و همراهانش خانه ای بسازد. معماران نقشة‌آن را برایش ترسیم نمودند و بمحض آنكه شروع به پی كندن نمود ساختمانی نمایان شد . پس از كاوش دید ساختمان مزبور درست بشكل خانه ای است كه برایش ترسیم شده و از حیث اطاقها و سالن ها و پله ها و حیاط ها و سقف­ها و اطاقهای خواب هیچ اختلافی با آن ندارد.»

 ابن فقیه نیز در كتاب مختصر البلدان خود، بیستون را یكی از عجایب دنیای قدیم دانسته است. به علاوه درباب نقوش طاق بستان می نویسد: «از شگفتیهای كرمانشاهان، كه خود نیز یكی از شگفتیهای عالم است، صورت شبدیز است[...]‌ و از شگفتیهای این نقش، آن است كه تاكنون مانند آن دیده نشده است . من از دانشمندان و آگاهان بسیار شنیده ام كه گفته اند: شبدیز كار مردمان نیست.» وی در بحث از بیستون هم می نویسد: «و سپس اینها همه، مردم مغرب و مصر و شهرهای جبل و خراسان را چیزهای شگفتی است كه در دیگر جایها نیست چونان: [...] و ایوان مداین و تخت شبدیز و بهستون (بغستان)

قزوینی صاحب آثار البلاد، پس از معرفی طاق بستان (شبدیز) می نویسد: «گویند كه چنان خوش و نیكو آن صورت را تراشیده اند كه به وهم بعضی چنان می رسد كه این عمل بشر نیست . گویند آن سنگ را حق تعالی چنان مخلوق فرموده كه درهر مكان، آن سنگ به رنگی كه احتیاج شده به همان رنگ مخلوق بوده است. [...] و صورت شیرین را چنان شیرین كشیده است كه بعضی از مردم به آن صورت عاشق شده اند.»

یاقوت شبدیز را از عجایب دنیا دانسته و می نویسد: «و من عجایب قرمیسین و هو احد عجایب الدنیا صورة‌ شبدیز.

در مسالك و ممالك اصطخری كه درمیانة قرن ششم به فارسی ترجمه شده، درباب بیستون چنین نوشته شده است: «كوه بیستون همچنین بلند ست و دشوار ، و روی كوه پنداری تراشیده اند. و گویند پادشاهی بوده است و خواست كی این كوه را كوشكی سازد تا قدرت و پادشاهی او مردم را معلوم شود .[...]‌ و درین حدود چنین كوهها دیگر نیست.»

در كتاب عجایب المخلوقات كه در نیمة سده ششم هجری قمری تألیف گردیده، در مورد كوه بیستون و كنده كاری های منسوب به فرهاد چنین آمده است: «جبل بهستون كوهیست ممتنع از یك سو تراشیده كی فرهاد می خواست كی از آنجا راه به آن جانب دیگر كند بحكم خسرو و آن قصه ایست و آن شگفت است

از جاحظ نیز نقل شده كه یكی از پادشاهان ساسانی خواست در داخل كوه بیستون بازاری بسازد تا نیرومندی و تسلط خود را نشان دهد.  چند قرن بعد از جاحظ،  اعتماد السلطنه در مرآة البلدان می نویسد: «و عجایب چند در اقلیم جبال است از جمله قریب به بیستون صور عجیبه دیده می شود كه به عقیده بعضی صورت دواب كسری است.»

وجه تسمیه و اسامی مختلف طاق بستان در طول تاریخ

اندیشه اسلام اباد غرب: یکی از کاربران علاقمند و مطلع در تاریخ کرمانشاهان، سوالی را در خصوص وجه تسمیه طاق بستان مطرح نموده که بهانه نگارش یادداشت حاضر گردید. سوال این کاربر ارجمند و توضیح تفصیلی مدیریت اندیشه اسلام آباد غرب درخصوص اسامی مختلف و وجه تسمیه طاق بستان در طول تاریخ را در ادامه ملاحظه می نمایید:

http://javanonline.ir/images/docs/000522/n00522647-b.jpg

* سوال کاربر گرامی به نام "محمد" :

آقاي صفري سلام. نام (تاق و سان) به معني (طاق و سنگ) از كي به وجود آمد و چه كسي اولين بار آن را در كتابش ذكر كرد؟


پاسخ ایوب صفری

در منابع تاریخی، برای برخی اسامی و اصطلاحات جغرافیایی، وجه تسمیه ها ، تلفظ ها و حتی اسامی مختلفی وجود دارد. دلیل این اختلاف، تفاوت اسامی در دوره های مختلف تاریخی، تفاوت در گویش ها و نیز عدم اطلاع محققین از از وجه تسمیه و اصل نام ها بوده که در نتیجه، مولفین مختلف، براساس برخی شواهد و نیز به دلیل تفاوت در خاستگاه و آبشخور فکری و زمینه تحقیقی، اقدام به ارائه معانی، تلفظ ها و وجه تسمیه های متفاوتی نموده اند. به عنوان یک مثال می توان به اسامی بسیار متعدد "کرمانشاه" و معرب های آن(مانند قرمیسین، قرماسین، قرمسین، قرماشین و ..) در سده های گذشته اشاره نمود و یا از اختلاف در وجه تسمیه های ارائه شده برای "کرمانشاه" یاد کرد. توضیح آنکه ما در مطلبی مستقل به این موضوع پرداخته و بررسی کرده ایم که آیا تلفظ محلی کرماشان(که نامی قدیمی و مذکور در اوستا می باشد) صحیح بوده و یا "کرمان شاه" (منسوب به بهرام دوم یا چهارم ساسانی که لقب کرمان شاه داشته اند) و ...

در مورد طاق بستان نیز همین اختلاف وجود دارد و برخی آن را بر اساس تلفظ محلی(چنانکه شما اشاره کرده اید) مرکب از "طاق" و "سان" می دانند که اشاره به طاقی دارد که در سنگ کنده شده است. در مورد این وجه تسمیه باید توجه داشت که در منابع متقدم تاریخی ذکری از آن نگردیده و نام و وجه تسمیه ای متأخر به شمار می آید که عمدتا، محققین تاریخ کرد و کرمانشاه(که بر سرشت بومی نام ها و ... تعصبی عیان دارند)، و نیز کسانی که از منظر واژه شناسی، به تاریخ و جغرافیای تاریخی، ورود می کنند، مورد پذیرش قرار گرفته است.

ادامه نوشته

«طاق بستان» در گزارش های منابع متقدم تاریخی و جغرافیایی


نویسنده: ایوب صفری
http://up.p30room.ir/uploads/13617437572.jpg

در پای كوه بیستون (پرآو) و درسمت غربی آن، از دهی به نام بسطام یا وسطام در منابع تاریخی نام برده شده كه تا امروز باقی بوده و به همین نام خوانده می شود. بانی این محل دقیقاً مشخص نیست، برخی گستهم دایی خسرو پرویز رانام برده اند و مؤلفین دیگری آنرا به زمانهای قبل تر منسوب كرده اند. باید توجه داشت كه درقرون نخستین اسلامی نه تنها این مكان، بلكه آبادیها و بناهای بسیار دیگری نیز دركرمانشاه وجود داشته كه به مرور زمان از میان رفته است.

«جكسن» در  سفرنامة خود ،‌ درباره آبادی بسطام می نویسد:‌«در آنجا ویرانه ها و بقایای «‌ایوانات كثیره متصلة و خلوات و خزائن و قصور و عقود و متنزهات و مستشرفات و اروقة  و میادین و مصابد و حجرات تدل علی طول و قوة» قرار دارد.» این مكان در اصل جایی آباد بوده و حتی برخی با نام شهر از آن یاد كرده اند.

ابن بلخی در فارسنامه، در بحث از آثار خسرو پرویز می نویسد: ‌«گویند بالاء قرمیسین جایها ساخته بود تا بكنار رود بزرگ [رود قره سو] از سرابستانها و باغها بتابستان مقام ساختی.» گفتنی است که دركنار طاق اصلی ، عمارتهایی وجود داشته كه ازآنجمله دو ایوان متصل به طاق بوده است.

اینكه حجاریهای طاق بستان متعلق به چه كسی و حاوی چه موضوعاتی است؟ در منابع متقدم تاریخی در باب آنها عقاید مختلفی عرضه شده و توافق نظر وجود ندارد .

مستوفی در خصوص تصاویر طاق بستان می نویسد: «صورت خسرو و شیرین و فرهاد و رستم و اسفندیار و غیر هم بر آنجا ساخته است .» محمد تقی خان حكیم در خصوص بانی طاق بستان می نویسد: «عقیده بعضی مورخین فرنگ است كه طاق بستان را سمیرامیس ملكه بابل در سنوات هزار و ششصد و نود قبل ازمیلاد بنا كرده و گویا صحیح باشد. تردیدی كه هست این است كه آنجا بوده یا در بیستون.» که البته منظور مؤلف در اینجا شهر طاق بستان است و نه حجاریهای آن.

در محوطه تاریخی طاق بستان به غیر از طاق اصلی، تصاویر كنده كاریهای دیگری نیز وجود داد كه ازآنجمله سنگنوشتة آمیخته به حجاری خشنی از تصویر گودرز (پادشاه اشکانی) بوده كه حكایت از پیروزی او بر شورش بزرگ مهرداد و همپیمانان را دارد.

این حجاری ازجهتی دیگر نیز اهمیت دارد و آن عدم استفاده از زبان یونانی است كه تا آن زمان،  زبان نوشتاری رسمی بوده است. جالب آنكه هیچ یك از جغرافی نویسان اسلامی به بانی این حجاری اشاره ای نداشته اند .

طاق كوچكی نیز دركنار طاق اصلی وجود دارد كه مرآة البلدان تصویر آن را از زرتشت دانسته و درباب آن می نویسد: «در عهد بهرام بن شاپور كه بانی كرمانشاه است ارتسام یافته و دو صورت تصویر او  و پدر او شاپور است.» تحقیقات جدید مسلم داشته كه حجاریهای این دو طاق متعلق به دورة ساسانی و بهترین نمونة‌ هنر ایشان است و شاید تنها بتوان «نقش رستم» را تا حدودی هم سطح آنها دانست.

برخی از جغرافی نگاران قدیمی، توصیف های دقیقی از این حجاریها به عمل آورده اند . قدیمی ترین شرح از حجاریهای طاق بستان را ابن فقیه در سال 209 هجری مطابق 903 میلادی ارائه كرده است. او یك باب از كتاب  خود را تحت عنوان « شبدیز و شگفتیهای آن»، به بحث دربارة این حجاریها اختصاص داده است. ابن فقیه و ابن رسته، حجاری این مكان را مجسمة اسب خسرو پرویز دانسته و با نام شبدیز ازآن یاد كرده اند،‌ امّا دویست سال بعد، یاقوت، طاق بستان را به نام معشوقة‌ خسرو پرویز، قصر شیرین خوانده است.

علی رغم دقت نظر بسیاری از سیاحان و جغرافی نویسان اسلامی، برخی مورخین و جغرافی نویسان در حدود هفتصد سال پس از آنان و حتی تا دهه های اخیر، حجاریهای طاق بستان را به كسانی نسبت داده اند، كه هیچ ارتباطی با آن بناها نداشته اند و برخی نیز انتساب شبدیز توسط پیشینیان را زیرسؤال برده اند. به عنوان نمونه، عبد الرفیع حقیقت در تقویم تاریخ سیاسی، حجاریهای طاق بستان را از وقایع مهم سلطنت اردشیر دوم ساسانی دانسته و معتقد است ، مراسم برگزیده شدن این پادشاه ساسانی توسط اهورامزدا به سلطنت (سال 381 میلادی) در آن محل حكاكی شده است .  همین مؤلف در چند صفحه بعد و دروقایع سلطنت شاپور سوم ساسانی، آثار طاق بستان را از آن او دانسته است .

از جمله كسانی كه در قرون اولیة‌ اسلامی به شرح حجاری خسرو پرویز پرداخته اند، مسعودی درجلد اول مروج الذهب ، بلعمی در جلد دوم تاریخ خود ، جیهانی در اشكال العالم و اصطخری درمسالك و ممالك ، می باشد. بسیاری از این مؤلفین گفته اند كه حجاریهای طاق بستان را «كیطوس» یا « فطوس» پسر سنمار ساخته است. ابن فقیه می نویسد: «صورتگر آن فطوس بن سنمار رومی است و سنمار همان سازندة‌ خورنق كوفه است. این نقش را علت آن بود كه شبدیز از همة  اسبها هوشیارتر و كوه پیكر تر و نژاده تر و درتاخت پرتوانتر بود.»

در نقش خسرو و شبدیز، جثة‌ سوارمقداری بزرگتر از حد طبیعی جلوه داده شده و بر گستوانی بر اسب پوشانیده شده است . این حجاری، زیبایی و جلوه ای ویژه دارد و جزئیات در آن با دقت لحاظ شده تا جایی كه رشته های یال اسب و تمام تعلقات و تزیینات آن به خوبی حجاری شده است . امّا این طرح آسیبی نیز دیده است، بدین ترتیب كه سمت بیرون مجسمۀ اسب و یك قسمت از ران سوار شكسته شده و چنانكه گفته اند، در غلبة عرب، این یادگار بزرگ سلاطین ایران ناقص گردیده است . علی رغم این تخریب ها، زیبایی و جلوه خاص  این اثر تاریخی همچنان باقی مانده است، آنچنانكه محمد تقی خان حكیم نوشته است : «باز بهترین حجاریهای قدیم و جدید دنیاست و تمام حجارهای قدیم و جدید دنیا كه به سیاحت از آنجا عبور نموده اند و آنجا را دیده اند، از این حجاری مات و متحیرند. »

آثار دیگری نیز در طاق بستان وجود داشته كه امروزه بقایایی از آن بر جای مانده است و از آنجمله پله های تزیین شده ای بود كه به بالای طاق راه داشته است . این پله ها كه در دورة ابن رسته سالم بوده اند، این چنین در اعلاق النفیسه شرح داده شده اند: « درطر ف دیگر آن نقش، پله هاییست كنده شده و از پایین طاق تا بالای آن تقریباً حدود دویست و پنجاه پله وجود دارد . »